فاطمیه...
 
 
فاطمیه...

 

 

شاعر برای فاطمیه کم می آورد هر بیت یک مصیبت اعظم می آورد

قافیه هاش شال عزا بسته بر کمر در هر ردیف دستۀ ماتم می آورد

از کوچه های سینه زنی رد که می شوم یک خاطره ز کوچه به یادم می آورد

باز این چه شورش است که در کوچه های شهر حال و هوای ماه محرم می آورد؟

دیگر نیاز نیست به سبک و به مرثیه "مادر" فقط همین کلمه غم می آورد

اصلاً تو تا کنون غم مادر چشیده ای؟! دیدی غمش چه بر سر آدم می آورد؟!

مادر، پسر، غلاف، پدر، تازیانه، در ... این واژه ها خدا چه به روزم می آورد!

نامردی است بازی این دهر حقه باز هجده بهار برده، قدی خم می آورد

دیگر توان شعر نوشتن نمانده است شاعر برای فاطمیه کم می آورد

***

اما تمام می شود این دردهای ما

دردانه اش میاید و مرهم می آورد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,