یا مقلب القلوب و الابصار

سال نو آمد و نیامد یار

 

 

یا مدبر اللیل و النهار

بی حضورش چه اشتیاق بهار

 

 

یا محول و الاحوال

منتهی کن فراق را به وصال

 

 

حول حالنا الی احسن الحال

به امید فرج همین امسال



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391
آخرین هفته سال است کجایی آقا؟

 

آخرین هفته سال است کجایی آقا؟


عمر ما رو به زوال است کجایی آقا؟


یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید


عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟


 

 

عید و امام زمان

امام صادق علیه السلام: هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن منتظر فرج هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما (اعراب) آن را وانهادید.

منبع: بحار، جلد ۵۹ صفحه

السلام علی المهدی الذی وعده الله العجزوجل به الامم ...

یا مهدی , بهار بی روی تو لطفی ندارد ...
یا مهدی , جهان بی روی تو صفایی ندارد ...
یا مهدی , جان ما بی روی تو حالی ندارد ...

بهار آمد ...
بهار من نیامد ...
گل آمد ...
گلزار من نیامد ...


اللهم عجل لولیک الفرج ...

 

صد مبارک به تو آن عیدکه فردا باشد

نوروز نوید وصل دلها باشد


امید که با فضل خداوند جلیّ

سال فرج مهدی زهرا باشد

 

 




:: موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391
اي واااااااااااااااااااااااااااي....

اي واي...

در پیچ ِ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی...

با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی

 

دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده !

فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»

 

خونت حلالِ خشم حسن می شود، برو

خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی

 

خط و نشان برای زنی خسته می کشی !؟

لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!

 

دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند

با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی

(وحيد قاسمي)



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
يا زهرا...

گنده لات تهران بود و توی مشروب فروشی کار می کرد

هیکل بزرگی داشت و همه ازش حساب می بردند

بعضی از قمار بازای بزرگ تهران استخدامش می کردند

میشد بادیگارد قماربازا...

بچه که بوده باباش می میره

خودش می مونه و مادرش

کاری از دست مادر هم بر نمی یومد

سند خونه رو گذاشته بود توی طاقچه

تا از کلانتری زنگ می زدند ، می دونست دعوا کرده و باید بره بیرونش بیاره

وقتی می رفت کلانتری همه می شناختنش و می گفتند مادر شاهرخه

خیلی ها می گفتند: این پسر که برات آبرو نذاشته ، چرا نفرینش نمی کنی؟!!!

مادر هم سر نمازها گریه می کرد و می گفت:

خدایا بچه ی من رو سرباز امام زمان عج قرار بده

خیلی ها از این دعای مادر خنده شون می گرفت

می گفتند: بچه ی قمار باز و مشروب خور و مست تو کجا و امام زمان عج کجا؟!!!!

اما انگار اثر دعای مادر رو نادیده گرفته بودند

 

... سال 57 همراه انقلاب ، درون شاهرخ هم انقلابی بپا شد

توبه کرد و شد عاشق امام خمینی

رفت جبهه و کاری کرد کارستون

عراقی ها تا می فهمیدند شاهرخ توی منطقه ی عملیاتیه ، تنشون می لرزید

صدام برا سرش جایزه بزرگی گذاشته بود

تا اینکه بالاخره توی یه عملیات شهید شد

پیکرشم برنگشت

انگار می خواست حضرت زهرا سلام الله علیها براش مادری کنه...

اینه اثر دعای مادر

بچه ها نکنه از دعای خیر مادرمون محروم بشیم

نکنه مادرمون ازمون برنجه

دست مادرمون رو ببوسیم

به قول شاعر:

آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است

سلامتی همه ی مادران عزیز و شادی روح مادران از دنیا رفته صلوات

بخشی از خاطرات شهید شاهرخ ضرغام

منبع: کتاب حر انقلاب



:: موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
كجايي مولاي من....

روزی به قصد دانستن جای تو از همه پرسیدم: كجاست؟


زمین گفت: من هم منتظرم، هر چه می گردم نمی یابم.


آسمان گفت:چشمان من چنان بر زمین دوخته است، تا اگر آمد چكه چكه بسرایمش.



دریا گفت: هر روز به چشمان آسمان خیره ام، تا اگر آمد موج موج خبر آمدنش فریاد كنم.



درخت گفت: قد می كشم تا اگر آمد، برگ برگ راه آمدنش مهیا سازم.



و من به خود گفتم: كجاست؟

همه منتظرند، پس من هم می نویسم تا اگر آمد،



واژه واژه همه احساس حیات را برایش افشا كنم.


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : چهار شنبه 2 اسفند 1391