گل طاها...

 

 

 

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم

 

به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم

 

چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی

 

نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم

 

تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق

 

و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم

 

دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست

 

اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم

 

زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام

 

به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم

 

کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق

 

قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم

 

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست

 

و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم

 

مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم

 

نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم



:: موضوعات مرتبط: اشعار , یا امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
به امید ظهورش...

 

 

 

هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
 

بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
 

ما منتظران اگر بخواهیم همه
 

امسال همان سال فرج خواهد شد...



:: موضوعات مرتبط: اشعار , یا امام زمان , ,
:: برچسب‌ها: یا صاحب الزمان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
مهربانم بیا...

 

 

من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم

شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم

 

 

شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست

باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم

 

 

هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد

این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم

  

شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را

می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم

  

یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود

گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم



:: موضوعات مرتبط: اشعار , یا امام زمان , ,
:: برچسب‌ها: یا صاحب زمان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
فاطمیه...

 

 

شاعر برای فاطمیه کم می آورد هر بیت یک مصیبت اعظم می آورد

قافیه هاش شال عزا بسته بر کمر در هر ردیف دستۀ ماتم می آورد

از کوچه های سینه زنی رد که می شوم یک خاطره ز کوچه به یادم می آورد

باز این چه شورش است که در کوچه های شهر حال و هوای ماه محرم می آورد؟

دیگر نیاز نیست به سبک و به مرثیه "مادر" فقط همین کلمه غم می آورد

اصلاً تو تا کنون غم مادر چشیده ای؟! دیدی غمش چه بر سر آدم می آورد؟!

مادر، پسر، غلاف، پدر، تازیانه، در ... این واژه ها خدا چه به روزم می آورد!

نامردی است بازی این دهر حقه باز هجده بهار برده، قدی خم می آورد

دیگر توان شعر نوشتن نمانده است شاعر برای فاطمیه کم می آورد

***

اما تمام می شود این دردهای ما

دردانه اش میاید و مرهم می آورد



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
کوچه غم

 

گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند

و كودكان تو با شادی آشنا نشوند

اگر قرار به رفتن شده دعایی كن

كه نیمه های شب از بین خواب پا نشوند

شنیده ام كه به مژگان تو گره خورده

تلاش می كنی و پلك هات وا نشوند

زمان آه كشیدن كمی مواظب باش

كه شیشه های ترك خورده جا به جا نشوند

صدای آینه ی خُرد، سینه ات دارد

ولی دعای من این است بی صدا نشوند

به جای من به مغیره همه سلام كنند

همان كه دید كه شهری حریف ما نشوند

شكست دست تو را و غرور حیدر را

چنان شكست كه این زخم ها دوا نشوند

دعا نما كه پس از دود و آتش و سیلی

پس از شكستن تو سهم كربلا نشوند

اگر چه كوچه ی ما را گرفت نامحرم

حرامیان همه در قتلگاه جا نشوند

خدا كند كه نبینی چه می كند قاتل

و گیسوان حسینت ز نی رها نشوند

خدا كند كه پس از غارت حرم خیره

به دختران تو یك مشت بی حیا نشوند

دعا نما كه دعای غریب می گیرد

دعای قلب شكسته عجیب می گیرد



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: فاطمیه , کوچه غم , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
یازهرا...

 

 

 

دلم را با غم مادر نوشتن

غبار چادر خاکی نوشتن



خدا بر بیرق عشاق زهرا(س)

نوشت این طایفه شاه بهشتند . .

 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: یازهرا , حضرت فاطمه(س) , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392


یا مقلب القلوب و الابصار

سال نو آمد و نیامد یار

 

 

یا مدبر اللیل و النهار

بی حضورش چه اشتیاق بهار

 

 

یا محول و الاحوال

منتهی کن فراق را به وصال

 

 

حول حالنا الی احسن الحال

به امید فرج همین امسال



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391
اي واااااااااااااااااااااااااااي....

اي واي...

در پیچ ِ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی...

با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی

 

دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده !

فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»

 

خونت حلالِ خشم حسن می شود، برو

خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی

 

خط و نشان برای زنی خسته می کشی !؟

لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!

 

دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند

با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی

(وحيد قاسمي)



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
حقيقت...

مثل هر بار برای تو نوشتم:


دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 
=-=-=

جواب امام زمان:

تو خودت!

مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،

ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟

تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟

باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،

ز غمخوارگی و مهر و عطوفت

تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟

چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟

چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟

چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟

چه کسی راه به روی تو گشوده؟

چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد

چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...

تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...

هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.

خواهش نفس شده یار و خدایت ،

و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،

و به آفاق نبردند صدایت

و غریب است امامت

من که هستم ،

تو کجایی؟

تو خودت کاش بیایی

به خودت کاش بیایی...!
 
=-=-=-=-=
 
اللهم عجل لولیک الفرج
و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته
و المستشهدین بین یدیه

دعای فرج

 


:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بی تو، چه زود می گذرد هفته های ما ...

ای آخرین توسلِ سبزِ دعای ما؛

 


آیا نمی رسد به حضورت دعای ما؟

 


شنبه، دوباره شنبه ...، دوباره سه نقطه چین؛

 


بی تو، چه زود می گذرد هفته های ما ...

 

 

 


http://uploadtak.com/images/o1349_506141_CmlLpEL0.jpg

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
مولاجان...

این آخرین ستاره بخت است در زمین

 

 

  آقاى سبزپوش بهاری بیا ببین

 


مرهم نمانده است و مداوا نمی‏شود

 

احساسهاى زخمى و دلهاى آهنین . . .

 

 

 

 

 

http://dl.baghiatollah.ir/Pic/Imam%20Mahdi%202/Imam%20Mahdi%207.jpg



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
سلام بر مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)

من عاشق و مامور به صبرم، یا نه؟

   در فکر شب اول قبرم، یا نه؟


چندیست که ازخودم سوالی دارم 


     من منتظر امام عصرم، یا نه؟



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 2 بهمن 1391
عجب صبري خدا دارد....

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم از این مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی

به روی یکدگر ویرانه میکردم


http://www.madaniwallpaper.com/walls/latest_hd_allah_o_akbar_wallpaper_2-wide.jpg



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم

بر لب پیمانه میکردم



http://www.ozyle.com/wp-content/uploads/2012/09/islamic-allah-wallpaper-96.jpg


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون ، مستانه می کردم




عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

نه طاعت می پذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده

پاره پاره در کف زاهدنمایان

سبحه ی صد دانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان

هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو

آواره و دیوانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

به عرش کبریایی با همه صبر خدائی

تا که می دیدم عزیز نابجائی ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد

گردش این چرخ را

وارونه بی صبرانه می کردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که می دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم

همین بهتر که او در جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این

مخلوق را دارد !

وگرنه من بجای او چو بودم

یک نفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه میکردم

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !


http://moslemwallpaper.com/wp-content/uploads/2012/07/allah-wallpaper-wallpapers-islam.jpg

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 23 دی 1391
يا صاحب الزمان تسليت....




خراسان می‎دهد بوی مدینه/ خراسان کوه غم دارد به سینه

خراسان را سراسر غم گرفته/ در و دیوار آن ماتم گرفته

شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد




:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : جمعه 22 دی 1391
در مقام عشق نامردي مكن...

در تنور عاشقی سردی مكن
در مقام عشق، نامردی مكن
لاف مردی میزنی، مردانه باش
در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری، مردمی آزاده باش
هرچه بالا میروی افتاده باش
در پناه دین، دكانداری مكن
چون به خلوت می روی كاری مكن
عشق یعنی ظاهر باطن نما
باطنی آكنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا كه معشوقت نداند كیستی




:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
>>>

تشنه ی تصویر

اول و آخر عشقا خودتی

واسه من تموم دنیا خودتی

برا یوسف جایی پیدا نمی شه

وقتی که یوسف زهرا خودتی

 

من ازت یه خواب ببینم بٌسٌمه

توی خواب پیشت بشینم بسمه

خواسته ی زیادیه پیشت باشم

اسممو ببر، همینم بسمه

 

به چشام اگه غبارت بخوره

توی کوچمون گذارت بخوره

می میرم من، می میرم من می میرم

تا شاید جونم به کارت بخوره

 

جمعه دلگیر و درگیر توئه

آسمون تشنه ی تصویر توئه

مادرت منتظر ظهورته

خشم عباس توی شمشیر توئه

سروده ی میثم سلطانی



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 17 دی 1391



انتظار

بيا كه ديده ام از انتظار لبريز ست

كوير سينه تفتيده ام عطش خيزست

شكوه رويش سكر آور بهاراني

كه بي طراوت رويت بهار پاييز ست

به باغ عاطفه عطر نگاه تو جاريست

مشام جان ز شميم تو عطر آميز ست

هميشه خاطرما آشيان ياد تو باد

كه در هواي تو پرواز،خاطر انگيز ست

بخوان كه نغمه تو معجزه مسيحائي ست

نواي گرم تو شور اور و شكر بيز است

دلم ز حلقه ي مويت رها نمي گردد

كه گيسوان بلندبتان دلاويز ست

زكوچه ساردياردلم عبور نكرد

بغير دوست ،كه اين كوچه،كوي پرهيزست

بياو بردل الوده ام نگاهي كن

كه پيش عفو تو كوه گناه نا چيز ست

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391
مونس من یابن الزهرا....

چه سازم با غم و دوري دلدار
که شبها مينشينم در غم يار
 مرا ني طاقت دوريست يارب
نه مي باشد توان حال بيمار
بيا اي مونس من يابن الزهرا
عزيز نرگس من يابن الزهرا
بيا تا بي کس و کارم ندانند
تويي مولا کس من يابن الزهرا



 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 26 آذر 1391
اینجا فقط نیاز حضور توست...





می دانی؟
آقا نشانی ات شده گم، آه می دانی؟
آقا هوای تورا باد برد، می دانی؟
آقا همه تورا فراموش کرده اند اینجا
در کوچه های خالی و بی عبور، می دانی؟
در حاشیه های دفتر شعرم سکوت بی معناست
اینجا پر از هوای بودن توست ،می دانی؟
صدای بغض من از هر سکوت بالاتر
اینجا صدای شعر من از توست،می دانی؟
این بند بند شعر من پر حرفهای تو خالیست
اینجا فقط نیاز حضور توست،می دانی؟
دوباره دفتر شعرم شعله می کشد از تو
دلیل آتش آن را فقط تو می دانی
بیا امید من و صبح روشن شادی
بیا که چشم همه روبه توست ، می دانی؟

 


 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: العجل , شعر , چشم , مولا ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : جمعه 17 آذر 1391
ای غایب از چشمان ما...




ای غایب از چشمان ما

یارا ببین چشمان ما

این درد بی درمان ما

این خار در چشمان ما

وین دیده گریان ما 

این کوه غم بر جان ما 

دیگر چه باشد آن ما  

 

ای غایب از چشمان ما 

یارا سلامت می کنم 

چشمم به راهت می کنم 

دیده سرایت می کنم 

هر شب صدایت می کنم

این جان فدایت می کنم 

ای نازنین پنهان ما 

 

ای غایب از چشمان ما

یارا به راهت می شوم

مست نگاهت می شوم 

جزو سپاهت می شوم 

همراز آهت می شوم 

هم اشک چاهت می شوم

گر بگذری بر دیده ها 

 

ای غایب از چشمان ما

یارا غبارت می شوم 

چون جان نثارت می شوم

در انتظارت می شوم 

دور مدارت می شوم 

من بی قرارت می شوم

جانم به قربان شما  

 

ای غایب از چشمان ما 

مولا جوابم می کنی؟ 

در غم هلاکم می کنی؟ 

پر اضطرابم می کنی؟ 

یا خود خطابم می کنی؟ 

خود انتخابم می کنی؟ 

تا من بیایم جمعه ها  

 

ای غایب از چشمان ما

ای شه امانم می دهی؟

خود را نشانم می دهی؟ 

ملک جهانم می دهی؟ 

سوز نهانم می دهی؟

هم خود زبانم می دهی؟ 

تا گویمت مدح و ثنا  

 

ای غایب از چشمان ما

مستی عالم مست تو 

هستی عالم هست تو 

هست همه در دست تو 

دست همه پیوست تو 

پیوسته جان پابست تو 

گریان تو چشمان ما  

 

ای غایب از چشمان ما 

زلف تو و ابروی تو

ماه تمام روی تو

وان حلقه های موی تو 

زیبا لب دلجوی تو

مینو شمیم کوی تو

وصف بهشت جان ما  

 

ای غایب از چشمان ما

مولا زمان شیدایی ات 

جان جهان سودایی ات

پیوسته دل ارزانی ات 

مجنون تو صحرایی ات 

عالم همه قربانی ات

یک گوشه چشمی حالیا 

 

ای غایب از چشمان ما

دلها همه پروانه ات 

دلها همه کاشانه ات

دلها همه دیوانه ات 

در حسرت پیمانه ات

پوینده راه خانه ات 

گر بگذری بر کوچه ها  

 

ای غایب از چشمان ما 

من تشنه روی توام

آشفته موی توام 

در حسرت کوی توام

صد لیلی بوی توام 

در بند ابروی توام

جانان! به سوی جان بیا  

 

ای غایب از چشمان ما 

ای همدم باد سحر

در آسمان ما قمر 

صد یوسف اندر پشت سر 

آیینه خیر البشر 

یعنی امام منتظر

برکش نقاب از ره بیا  

 

ای غایب از چشمان ما 

هر دم شوی اندر نظر

از بهر تو در پشت در 

آیند اصحاب سحر 

جوینده ره بی پا و سر

خواهی بیایی از سفر؟

زیبا نگار قرنها  

 

ای غایب از چشمان ما 

ای جلوه ای در طور ما

ای نور اندر نور ما

نور دو چشم کور ما

عیسای هر رنجور ما

در غربت و مستور ما

پر درد از هجران ما  

 

ای غایب از چشمان ما

مستور چون زهرای ما

تنهای چون مولای ما

اسرار در سینای ما 

وی هم نوا با نای ما

وی اشک طوفان سای ما 

ای کوثر آدینه ها

 

ای غایب از چشمان ما

موسی به قربان شما

عیسی به فرمان شما

یعقوب گریان شما

یوسف پریشان شما 

جان علی جان شما

دستم به دامان شما  

 

ای غایب از چشمان ما

جانا چراغ دل تویی

این دیده را ساحل تویی 

آواره را منزل تویی 

نور دل غافل تویی

جان مرا قابل تویی 

بشنو سلام جان ما  

 

ای غایب از چشمان ما

هم جان تو و جانان تویی

امداد بی پایان تویی

شه بیت هر دیوان تویی 

محبوب هر دوران تویی 

ارباب صد خاقان تویی 

بنما کرم بر این گدا 

 

ای غایب از چشمان ما

ای یوسف زهرا بیا 

هم ناله با مولا بیا

آواز بغض آسا بیا

اندر بقیع ماوا بیا 

شرب مدام ما بیا

غایب ز جهل ما بیا

 

ای غایب از چشمان ما 

ای ساربان جان بیا 

ای همره قرآن بیا

ای رونق ایمان بیا 

آب کویرستان بیا 

نور شب هجران بیا

وی لولو و مرجان بیا 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391
ای یوسف زهرا فقط یه نیم نگاه...

شاها نظری کن دل مسکین گدا را

بگذار به چشمان ترم آن کف پا را

از بهر وصال تو دعا می کنم هر شب

یکبار اجابت بنما خواهش ما را

ای خاک درت تاج سرم مهدی زهرا

نومید مکن از درت این بی سر و پا را

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391
یا مهدی...

السلام علیک یا صاحب الزمان «عج»

 

گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم

گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم

 


مهمان نگاهم شو، دریک شب رویایی
بگشای به روی من، یک پنجره زیبایی

فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:تو می آیی

بی تاب تر از موجم، بی خواب تر از دریا
من مانده ام و یادت با یک شب یلدایی

تا عابر چشمانم ، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی

از پهنه ی چشمانت، موج آمد ودل را برد
آری شده ام اینک...دریایی دریایی

تو رفتی و با لیلی، همراه شدی در عشق
من نیز شدم مجنون، با یک دل صحرایی


اللهم عجل لولیک الفرج



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391
دنیا با حضور تو دنیای دیگری است...



دنیای با حضور تو دنیای دیگری‌ست

روز طلوع سبز تو فردای دیگری‌ست

بوی بهشت می‌وزد از كوچه‌باغ‌ها

خاك زمین بهاری گل‌های دیگری‌ست

گل‌های مریم از گل نرگس معطرند

عیسی اسیر نام مسیحای دیگری‌ست

دیگر زمان از این همه تكرار خسته است

تاریخ بی قرار قضایای دیگری‌ست

فردای بی تو باز شبی از سیاهی است

فردای با تو روز به معنای دیگری‌ست

با هر غروب جمعه دلم زار می‌زند

چشم انتظار جمعه‌ی زیبای دیگری‌ست

با یادت ای مسافر شبگریه‌ی بقیع

در جمكرانم و دل من جای دیگری‌ست

 

شاعر: سید محمد جواد شرافت



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391
مهدی ام مهدی خسته...

جرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک

السلام علیک یا ابا عبدالله                             

 

توضیح : بیشتر بندهای این شعر از زیارت ناحیه مقدسه که در آن امام زمان(ع) در خطاب به امام حسین(ع) درد دل میکند و روایات دیگر که امام زمان(ع) فرموده اند گرفته شده است!


دوستان لطفا با حضور قلب بخوانید ... در آن لحظه که دلتان شکست برای ظهور مولا دعا کنید.


 


حسین جان مهدی ام مهدی خسته. دلم از بی وفایی ها شکسته


حسین جان


مهدی ام مهدی خسته


دلم از بی وفایی ها شکسته


حسین جان


مانده ام تنهای تنها


شده کرب و بلایم کوه و صحرا


حسین جان


کاش من جای تو بودم


چو یارانت بُدم گِرد وجودت


شما گفتی ولی آنها نرفتند


مرا یاران همه ، یک یک برفتند


حسین جان مهدی ام مهدی خسته .دلم از بی وفایی ها شکسته


حسین جان


سال ها در انتظارم


هنوز حسرت به یاران تو دارم


حسین جان


انتقام نگرفته ام من


به جای امّتم شرمنده ام من


حسین جان


قطعه قطعه جسم اکبر(ع)


سر افتاده ی علی اصغر(ع)


دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)


کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)


صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)


فرار کودکان در دشت وصحرا


همه منزل به منزل در اسارت


چنان که شد به آل تو جسارت ...


حسین جان مهدی ام مهدی خسته. دلم از بی وفایی ها شکسته


هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده


بود هر صبح و شام در پیش دیده


ز قلبم میزند بیرون شراره


چه کاری سخت تر از انتظاره


حسین جان


از شما شرمنده هستم


گناه امّتم بسته دو دستم


چه قدر دیگر بگویم من به امّت


دعا باشد کلید قفل غیبت ...


حسین جان مهدی ام مهدی خسته. دلم از بی وفایی ها شکسته


حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند


هزارو یکصدو هفتادو پنج سال


چه کم آنکس که پرسیده زمن حال


هزارو یکصدو هفتادو پنج سال


چه میداند کسی دارم چه احوال


هزارو یکصدو هفتادو پنج سال


به دست و پای من زنجیر اعمال


هزارو یکصدو هفتادو پنج سال


برای عمّه ام زینب میزنم پروبال


هزارو یکصدو هفتادو پنج سال


به دل مانده هزار امید و آمال


حسین جان مهدی ام مهدی خسته. دلم از بی وفایی ها شکسته


توی کرب و بلای این زمونه


آدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونه


توی کرب و بلای این زمونه


کسی وقت عمل باقی نمی مونه


توی کرب و بلای این زمونه


چه قدر تیر گنه سویم روونه


توی کرب و بلای این زمونه


ندارم زینبی حرفم رسونه


 حسین جان مهدی ام مهدی خسته. دلم از بی وفایی ها شکسته


شما با آن مصیبت ها که دیدی


به امید ظهورم پر کشیدی


خدا داند چه قدر در انتظاری


ز خون باری چشمم بی قراری


حسین جان


کاش بودند عاشقانی


زبانی نه حقیقی یاورانی ...


گناهان را به اشک خود بشویند


ظهورم را بخواهند از خداوند


خدا اذن فرج میده به دعوت


برای انبیا اینگونه سنت


اگر شیعه وفا میکرد به بیعت


نبود تاخیر به روی عصرغیبت


حسین جان مهدی ام مهدی خسته .دلم از بی وفایی ها شکسته ...


یا رب الحسین(ع) بحق الحسین(ع) اشف صدر الحسین(ع) بظهور الحجه(ع

)



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391
ارباب من ...

کارنامه‌ام

پر از تقلب و گناه

خط خطی سیاه

هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی

در شب تولدت

مثل کاج

توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام

شاخه‌های خشک داربست را

بهار کرده‌ام

*

راستی دو روز قبل

سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی

ولی چرا

به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟

رد شدم، قبول

ولی به من بگو

کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟

راستی اگر ببینمت

به من هر چه خواستم می‌دهی؟

کارنامه‌ی مرا

دست راستم می‌دهی؟

نا امید نیستم ولی به خاطر خدا

از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!

ای عصاره گل محمدی!

فصل امتحان سخت ما ظهور کن !

سراینده : آقای غلامرضا بکتاش

 

جملات زیبا گیله مرد



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391
تقصیر من است...

تقصیر من است اینکه، کم می آیی

                      هر گاه شدم اسیر غم می آیی ...

این جمعه و جمعه های دیگر حرف است

                           آدم بشوم ؛ سه شنبه هم می آیی !!!!



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391
السلام علیک یا ابا صالح المهدی

ناز از تو ، نیاز و تمنا به روی چشم

منت کشی ز یوسف زهــــرا به روی چشم

گفتی گناه مکن، بخدا سعی میکنم

قدری دگرنما تو تحمل به روی چشم

قدری تو دور کن ز دلم حب  نفس را

مردن ز عشق  حضرت زهـــــرا به روی چشم

بگذار که یک نماز به تو اقتدا کنم

احسان و پاکبازی و تقوا به روی چشم

مسکین نواز، دلبر بامعرفت، حبیب

آخرچه میشود  که نهی پا به روی چشم

 

اللهم صل علی محمــّــد و آل محمـّــد و عجل فرجـــهم



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: مهدی , یوسف زهرا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391
آقا بیا
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام سیلی زهرا بگیرد
http://www.shiaupload.ir/images/60972053992736172018.gif


:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 1 خرداد 1391
جمعه تا جمعه(محمد علی بهمنی)

روزای هفته با هم فرق زیادی ندارن

شما هر روز که بیاین جمعه ما منتظراس

شما هر وقت که بیاین چشم و دل عاشقاتون

فرش افتاده سر راه قدم های شماس

جمعه تا جمعه یه قرن انتظار

حس شیرینیه اما سخته

کاشکی می شد ببینم دیدنتون

بخت اول کدوم خوشبخته

خوش به حال اونکه زودتر می بینه

خودشو تو آینه ی حضورتون

چه شکوهی داره وقتی خود عشق

عاشقی می کنه با ظهورتون

همیشه منتظر شما بودم

هنوزم اول صف منتظرم

خیلی بدشانسم اگه:یه لحظه هم-

شما رو ندیده از دنیا برم



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 1 خرداد 1391

تعداد صفحات : 4