داغ دل

جاهلان خیال بافتند فرق شیعه را شکافتند

 

زخم شیعه را نمک زدند قفل بر در فدک زدند

 

تاب دیدنت نداشتند  داغ بر دلت گذاشتند

 

تیر و قلب عاشق آه آه  سیلی و شقایق آه آه



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 21 فروردين 1392
سلام الله يا زهرا...

 

سلامُ الله یا زهرا سلامی بر حجاب تو
چه دارد لحظه محشر دل ما در جواب تو؟
میان کوچه های ما پر از فریاد تو اما
کسی از جان و دل آیا شنیده این خطاب تو؟
.
سلام الله یا زهرا سلام ای حضرت مادر
تویی که مادری کردی چنین تا لحظه آخر
بلاها بر سر مادر رسید و پشت او خم شد
که مادر را شکست از غم؟که دارد این چنین باور؟
.
سلام الله یا زهرا سلامی بر نماز تو
به زهرایی سیمایت به پنهانی راز تو
دعا کن حضرت مادر که باشم محرم دردت
به جز خود بر همه کردی دعا وقت نیاز تو
.
سلام الله یا زهرا سلامی از دل و از جان
سلامی از کنار غم زکنج خانه ویران
تو رفتی مادرم اما هنوز این ماجرا مانده
به یاد کوچه خسته به یاد خانه احزان
.
سلام الله یا زهرا شهید خانه مولا
تو بودی شمع این خانه تویی پروانه مولا
اگر می داد اشکش را به دامان تو روزی او
کنون در چاه می ریزد دل ویرانه مولا
.
سلام الله یا زهرا که داری درد بی پایان
رگ تاریخ می جوشد ز خون و غیرت و ایمان
پس از رفتن چه ها دیدی خدا صبرت دهد مادر
حسن آمد جگر خون و حسینت با لب عطشان
.
سلام الله یا زهرا کنون بر من نگاهی کن
برایم مادری کن محرم عشقم به آهی کن
از این بیراهه ها سرگیجه می گیرم دراین کوچه
مرا اکنون به راه مستقیم عشق راهی کن

مسعود نوروزی راهی



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 17 فروردين 1392
نیامد....

نیامد، نیامد

مولایم نیامد این جمعه هم رفت و عمر من سر آمد...




:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : جمعه 16 فروردين 1392
ساعات عمر من گذشت
   

ساعات  عمـر مـن  همگی  غرق  غم  گذشت

 

دســت  مـرا  بگیـر کـه  آب  از سـرم  گــذشـت

 

 

مـــاننــــد  مـــرده ای  مـتحـــرک  شـــدم  بیـــا

 

 

بـی تــو  تمـام  زنـدگــی ام  در عــدم  گـذشـت

 

می خواستم  که  وقـف  تـو  باشم  تمام  عمـر

 

 

دنیـا  خلاف  آنچـه  کـه  می خواستــم  گذشت

 

دنیـا که  هیــچ ، جرعه ی  آبـی  کـه  خـورده ام

 

از راه حلق  تشنه ی  مـن  مثـل  سـم  گذشت

 

بعـــد از تـــو  هیــچ  رنـــگ  تـغــزل  نــدیـــده ام

 

از خیــر  شعــر گفتـن  حتـی  قـلــم  گــذشـت


 

  تــا  کــی  غــروب جمعــه  ببینــم  کـه  مـــادرم

 

 

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

    

مـــولا ، شمـار  درد  دلــم  بـی نهــایــت  اسـت

 

تعـداد  درد  مــن  بـه  خـــدا  از  رقــم  گــذشت

 

 

حــالا  بـــرای  لـحظــــه ای  آرام  مــی شــــوم

 

ساعـات  خــوب  زنـدگـی ام  در  حــرم  گذشت


 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : جمعه 16 فروردين 1392
جمعه دلگیر

خبر آمدنت
                    میرود باغ به باغ
                          میرود
                               شهر به شهر
                  مردمان یمن و تونس و مصر
                                                مردمان اردن
                 همه عالم به تمنای تو برخواسته اند
         شور و حالی بر پاست                        وعده ات نزدیک است



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : جمعه 16 فروردين 1392
عادت تلخ...

سلام آقا

چه آسان نبودنت شده عادت



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : جمعه 16 فروردين 1392
دلبرم نیامدی....

 

 

من شنیدم که شما فصل بهاری آقا

به دل خسته ی ما صبر وقراری آقا

در هیاهوی شب عید تورا گم کردیم

غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا ...

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : جمعه 16 فروردين 1392
ما منتظر منتقم فاطمه ايم....


 

 

فاطمیه شده و نیست خبر یعنی چه؟
داغ تنهایی شیعه ست دگر یعنی چه؟

رنگ این قافیه از غم شد و وزنش ماتم
هی ردیفم شده :او رفته سفر...،یعنی چه؟

روضه خوان گفت تو را کرب و بلا خواهم برد
هر که دارد هوس خون جگر یعنی چه؟

روضه خوان گفت زنی پشت دری...اما بعد...
تو بیا ترجمه کن سینه و در یعنی چه؟

گفت مردی شده غربت زده و محرم چاه
پس«علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر»*یعنی چه؟

آه ای حضرت موعود بیا ثابت کن
ارث این"مادر خم گشته کمر"یعنی چه...
***یحیی نژاد سلامتی***



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : پنج شنبه 15 فروردين 1392

تا فکر و ذکر همه دیدار دلبر است

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

 

من در میان جمع و دلم سمت سامرا

آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است

 

دیری است رفته است و دگر برنگشته است

دیری است آسمان دلم بی کبوتر است

 

او پیش رو نشسته و من کورم از گناه

او می زند صدا و این گوش من کر است

 

آواره ی مجالس و از دل شنیده ایم:

در روضه احتمال حضورش قوی تر است

 

شاید صدای گریه آقا بلند شد

چون روضه های مادر او گریه آور است

 

در فاطمیه پهلوی او تیر می کشد

او نیز زخمی غم دیوار و آن در است

 

آقا سری بزن به مدینه نگاه کن

کوچه بدون نور تو صحرای محشر است

 

 

آقا بگو چگونه تحمل بیاورم

یک زن که در مقابل یک فوج لشگر است

 

انگار در گلوی شما بغض می شود

آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است

 

اینجا برادران همه در فکر خنجرند

شکر خدا که یوسف ما بی برادر است

 

گرچه پر از گناه ولی در رکابتان

آخر شهید می شوم این حرف آخر است

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : چهار شنبه 14 فروردين 1392
فاطميه...

 

ای روشنایی سحر فاطمیه ام

صاحب عزای خونجگر فاطمیه ام

 

ایام میروند به امید دیدنت

یك بار رد شو از گذر فاطمیه ام

 

دست مرا بگیر و به دنبال خود ببر

تا با تو طی شود سفر فاطمیه ام

 

آقا گناه روزی چشم مرا گرفت

رزقی بده به چشم تر فاطمیه ام

 

با خود همیشه گفته ام آیا نمی شود

دیدار روی تو ثمر فاطمیه ام

 

وقتی شنیده ام كه میایی به روضه ها

هرشب اسیر و در به در فاطمیه ام

 

پایان راه سینه زنی ها شهادت است

ای كاش گل كند هنر فاطمیه ام

 

در میزنم كه اذن عیادت دهی به من

با این امید پشت در فاطمیه ام

 

محمد بیابانی



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : چهار شنبه 14 فروردين 1392
مادر

بانو اجازه هست که مادر بخوانمت؟____ این فاطمیه با دل مضطر بخوانمت؟

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 5 فروردين 1392
یا زهرا...

ان چه مادر می کشد، دردش به دختر می رسد

گر بیفتد مادری، دختر خجالت می کشد

دست این از دست آن و... دست آن از دست این....

آه....دارد همسر از همسر خجالت می کشد

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
در سوخته...

هر کجا شانه ی دیوار به در نزدیک است

هر کسی پشت در افتد به خطر نزدیک است

گاه یک میخ چنان تکیه به پهلو دارد

آنچنان که سر یک نیزه به سر نزدیک است

کوچه هر قدر که باریک شود دستی هم

بر سر و صورت یک راهگذر نزدیک است

من از این وا ابتا گفتن او فهمیدم

که همین فاطمه خیلی به پدر نزدیک است

گریه های تو در این شهر به سر می آید

از در سوخته پیداست ، سفر نزدیک است



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: فاطمیه ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
من بمانم در و دیوار دلت می آید؟

مرو ای بانوی تب دار دلت می آید؟
من و تنهایی و تکرار دلت می آید؟

توفقط سعی نمودی که مسافر باشی
حیدر و این همه اصرار دلت می آید؟

ما مگر قول ندادیم که با هم باشیم
من شوم بعد تو بی یار دلت می آید؟

وقت تنهای من سنگر من بودی تو
حیدرو این همه اشرار دلت می آید؟

چند وقتی است به من یه طرفی می نگری
میکنی پوشش اسرار دلت می آید؟

زود باید همه ی قائله را جمع کنم
من بمانم در و دیوار دلت می آید؟

بعد تو سهم من این است از این مردم شهر
خنده بر حیدر کرار دلت می آید؟

هر کجا میخ ببینم من همان جا مردم
من بمانم در و مسمار دلت می آید؟

چشم وا کن بنگر دختر خود زینب را
که شده بر تو پرستار دلت می آید؟

زینبم را بخدا دیده تر می آید
بستن زخم به زینب چقدر می آید.

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
ظهور حجت...

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد

 

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

 

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

 

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

 

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

 

پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت

 

داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟

 

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

 

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

 

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

 

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
پهلو شکسته....

 

 

 

 

 

مادر، دو بخش بیشتر ندارد.

و ما هر چه می کشیم از بخش دوم است.

آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)...



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: فاطمیه , یازهرا , مارد ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
داغ زهرا...

 

 

 

رسیده عید و دلها شاد و خرم
همه در فکر دیدارند با هم
همه آماده اند سفره بچینند
به فکر سفره های هفت سینند
منم در سفره دارم هفت سین را
ولی توام شده با داغ زهرا
بود سین نخستین ، سیلی کین
به روی مادرم با دست سنگین
ببین بر سفره سین دومم را
که سویی نیست در چشمان زهرا
بگویم سین سوم تا بسوزی
که مادر سوخت بین کینه توزی
از این ماتم دل حیدر غمین است
که سین چهارمم سقط جنین است
به روی سفره سین پنجم اینست
سر سجاده اش زینب حزین است
شده سفره پر از اشک شبانه
ششم سین مانده سوت و کور خانه
چه گویم ای عزیز از سین آخر
بود آن سینه ی مجروح مادر



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
زبانه آتش

از بــیـت آل طـاهـا آتـــش کــشــد زبـانــه
گــوئـی شــده قـــیـامـت بـر پـا درون خــانــه

برپاست شور محـشر از عـتـرت پـیـمبـر
خـلــقـنـد مـات و مـبـهـوت از گـردش زمانـه

اهریمنان نمودند خون قلب مـصـطفی را
در مـنـظـر خـلایـق بـی جــرم و بــی بـهــانـه

در پــشــت در فــتــاده ام‎الائـــمـــه از پـا
دارد فـغــان ز دشـمـن آن گـــوهــر یـگــانـه

زیـنـب بـه نـاله گـویـد کـشـتـند مــادرم را
ایـن یک ز ضـرب سـیـلی آن یک ز تـازیانه

در خون فتاده زهرا چون مرغ نیم بسمل
مـحـسـن فـتاده چـون گـل پرپر در آستانه

در پشت زانـوی غم پژمان نشسته حـیـدر
مانده حـسـیـن مظـلوم، حیران در آن میانه

از نقش خون و دیوار پرسد ز حال زهرا
وز زخــم سـیـنـه گـیـرد از مــیــخ در نشـانه

دارد حــســن شـکـایـت از کـیـنـه مغیره
ریـــزد ز دیـــدگـــانـــش یــاقـــوت دانـه دانـه

بـا پـهـلـوی شـکـسـته، چون مـرغ بـال بسته
زهـرا بـه خـون نـشسـته در کـنج آشیانه

حاج احمد دلجو

 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
وای ماردم...

 

 

 

الهی بشکند دستت ...................................







میان کوچه ها بی مادرم کرد.........................



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
بمان محبوب من....

 

 

 

 

اگر میتوانی بمانی بمان

عزیزم تو خیلی جوانی بمان

تو هم مثل من نیمه جانی بمان

زمین گیر من آسمانی بمان

اگر میشود می توانی بمان



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: یازهرا ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
گل طاها...

 

 

 

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم

 

به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم

 

چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی

 

نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم

 

تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق

 

و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم

 

دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست

 

اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم

 

زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام

 

به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم

 

کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق

 

قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم

 

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست

 

و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم

 

مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم

 

نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم



:: موضوعات مرتبط: اشعار , یا امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1392
به امید ظهورش...

 

 

 

هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
 

بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
 

ما منتظران اگر بخواهیم همه
 

امسال همان سال فرج خواهد شد...



:: موضوعات مرتبط: اشعار , یا امام زمان , ,
:: برچسب‌ها: یا صاحب الزمان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
مهربانم بیا...

 

 

من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم

شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم

 

 

شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست

باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم

 

 

هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد

این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم

  

شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را

می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم

  

یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود

گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم



:: موضوعات مرتبط: اشعار , یا امام زمان , ,
:: برچسب‌ها: یا صاحب زمان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
فاطمیه...

 

 

شاعر برای فاطمیه کم می آورد هر بیت یک مصیبت اعظم می آورد

قافیه هاش شال عزا بسته بر کمر در هر ردیف دستۀ ماتم می آورد

از کوچه های سینه زنی رد که می شوم یک خاطره ز کوچه به یادم می آورد

باز این چه شورش است که در کوچه های شهر حال و هوای ماه محرم می آورد؟

دیگر نیاز نیست به سبک و به مرثیه "مادر" فقط همین کلمه غم می آورد

اصلاً تو تا کنون غم مادر چشیده ای؟! دیدی غمش چه بر سر آدم می آورد؟!

مادر، پسر، غلاف، پدر، تازیانه، در ... این واژه ها خدا چه به روزم می آورد!

نامردی است بازی این دهر حقه باز هجده بهار برده، قدی خم می آورد

دیگر توان شعر نوشتن نمانده است شاعر برای فاطمیه کم می آورد

***

اما تمام می شود این دردهای ما

دردانه اش میاید و مرهم می آورد



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
کوچه غم

 

گمان كنم دگر این دردها دوا نشوند

و كودكان تو با شادی آشنا نشوند

اگر قرار به رفتن شده دعایی كن

كه نیمه های شب از بین خواب پا نشوند

شنیده ام كه به مژگان تو گره خورده

تلاش می كنی و پلك هات وا نشوند

زمان آه كشیدن كمی مواظب باش

كه شیشه های ترك خورده جا به جا نشوند

صدای آینه ی خُرد، سینه ات دارد

ولی دعای من این است بی صدا نشوند

به جای من به مغیره همه سلام كنند

همان كه دید كه شهری حریف ما نشوند

شكست دست تو را و غرور حیدر را

چنان شكست كه این زخم ها دوا نشوند

دعا نما كه پس از دود و آتش و سیلی

پس از شكستن تو سهم كربلا نشوند

اگر چه كوچه ی ما را گرفت نامحرم

حرامیان همه در قتلگاه جا نشوند

خدا كند كه نبینی چه می كند قاتل

و گیسوان حسینت ز نی رها نشوند

خدا كند كه پس از غارت حرم خیره

به دختران تو یك مشت بی حیا نشوند

دعا نما كه دعای غریب می گیرد

دعای قلب شكسته عجیب می گیرد



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: فاطمیه , کوچه غم , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392
یازهرا...

 

 

 

دلم را با غم مادر نوشتن

غبار چادر خاکی نوشتن



خدا بر بیرق عشاق زهرا(س)

نوشت این طایفه شاه بهشتند . .

 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: یازهرا , حضرت فاطمه(س) , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده :
تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392


یا مقلب القلوب و الابصار

سال نو آمد و نیامد یار

 

 

یا مدبر اللیل و النهار

بی حضورش چه اشتیاق بهار

 

 

یا محول و الاحوال

منتهی کن فراق را به وصال

 

 

حول حالنا الی احسن الحال

به امید فرج همین امسال



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسافر
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391
اي واااااااااااااااااااااااااااي....

اي واي...

در پیچ ِ کوچه بود، که ولگرد ِ لعنتی...

با سنگ زد به آینه، بی درد ِ لعنتی

 

دیدم به جنگ مادر رنجورم آمده !

فریاد می زدم :« برو نامرد ِ لعنتی»

 

خونت حلالِ خشم حسن می شود، برو

خونم به جوش آمده ، خون سرد ِ لعنتی

 

خط و نشان برای زنی خسته می کشی !؟

لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!

 

دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند

با مادرم چه کرد، کمردرد ِ لعنتی

(وحيد قاسمي)



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
حقيقت...

مثل هر بار برای تو نوشتم:


دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 
=-=-=

جواب امام زمان:

تو خودت!

مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،

ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟

تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟

باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،

ز غمخوارگی و مهر و عطوفت

تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟

چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟

چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟

چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟

چه کسی راه به روی تو گشوده؟

چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد

چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...

تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...

هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.

خواهش نفس شده یار و خدایت ،

و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،

و به آفاق نبردند صدایت

و غریب است امامت

من که هستم ،

تو کجایی؟

تو خودت کاش بیایی

به خودت کاش بیایی...!
 
=-=-=-=-=
 
اللهم عجل لولیک الفرج
و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته
و المستشهدین بین یدیه

دعای فرج

 


:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بی تو، چه زود می گذرد هفته های ما ...

ای آخرین توسلِ سبزِ دعای ما؛

 


آیا نمی رسد به حضورت دعای ما؟

 


شنبه، دوباره شنبه ...، دوباره سه نقطه چین؛

 


بی تو، چه زود می گذرد هفته های ما ...

 

 

 


http://uploadtak.com/images/o1349_506141_CmlLpEL0.jpg

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
مولاجان...

این آخرین ستاره بخت است در زمین

 

 

  آقاى سبزپوش بهاری بیا ببین

 


مرهم نمانده است و مداوا نمی‏شود

 

احساسهاى زخمى و دلهاى آهنین . . .

 

 

 

 

 

http://dl.baghiatollah.ir/Pic/Imam%20Mahdi%202/Imam%20Mahdi%207.jpg



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
سلام بر مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)

من عاشق و مامور به صبرم، یا نه؟

   در فکر شب اول قبرم، یا نه؟


چندیست که ازخودم سوالی دارم 


     من منتظر امام عصرم، یا نه؟



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 2 بهمن 1391
عجب صبري خدا دارد....

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم از این مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی

به روی یکدگر ویرانه میکردم


http://www.madaniwallpaper.com/walls/latest_hd_allah_o_akbar_wallpaper_2-wide.jpg



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم

بر لب پیمانه میکردم



http://www.ozyle.com/wp-content/uploads/2012/09/islamic-allah-wallpaper-96.jpg


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون ، مستانه می کردم




عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

نه طاعت می پذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده

پاره پاره در کف زاهدنمایان

سبحه ی صد دانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان

هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو

آواره و دیوانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

به عرش کبریایی با همه صبر خدائی

تا که می دیدم عزیز نابجائی ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد

گردش این چرخ را

وارونه بی صبرانه می کردم


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که می دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه میکردم


عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم

همین بهتر که او در جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این

مخلوق را دارد !

وگرنه من بجای او چو بودم

یک نفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه میکردم

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !


http://moslemwallpaper.com/wp-content/uploads/2012/07/allah-wallpaper-wallpapers-islam.jpg

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : شنبه 23 دی 1391
يا صاحب الزمان تسليت....




خراسان می‎دهد بوی مدینه/ خراسان کوه غم دارد به سینه

خراسان را سراسر غم گرفته/ در و دیوار آن ماتم گرفته

شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد




:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : جمعه 22 دی 1391
در مقام عشق نامردي مكن...

در تنور عاشقی سردی مكن
در مقام عشق، نامردی مكن
لاف مردی میزنی، مردانه باش
در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری، مردمی آزاده باش
هرچه بالا میروی افتاده باش
در پناه دین، دكانداری مكن
چون به خلوت می روی كاری مكن
عشق یعنی ظاهر باطن نما
باطنی آكنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا كه معشوقت نداند كیستی




:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
>>>

تشنه ی تصویر

اول و آخر عشقا خودتی

واسه من تموم دنیا خودتی

برا یوسف جایی پیدا نمی شه

وقتی که یوسف زهرا خودتی

 

من ازت یه خواب ببینم بٌسٌمه

توی خواب پیشت بشینم بسمه

خواسته ی زیادیه پیشت باشم

اسممو ببر، همینم بسمه

 

به چشام اگه غبارت بخوره

توی کوچمون گذارت بخوره

می میرم من، می میرم من می میرم

تا شاید جونم به کارت بخوره

 

جمعه دلگیر و درگیر توئه

آسمون تشنه ی تصویر توئه

مادرت منتظر ظهورته

خشم عباس توی شمشیر توئه

سروده ی میثم سلطانی



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 17 دی 1391



انتظار

بيا كه ديده ام از انتظار لبريز ست

كوير سينه تفتيده ام عطش خيزست

شكوه رويش سكر آور بهاراني

كه بي طراوت رويت بهار پاييز ست

به باغ عاطفه عطر نگاه تو جاريست

مشام جان ز شميم تو عطر آميز ست

هميشه خاطرما آشيان ياد تو باد

كه در هواي تو پرواز،خاطر انگيز ست

بخوان كه نغمه تو معجزه مسيحائي ست

نواي گرم تو شور اور و شكر بيز است

دلم ز حلقه ي مويت رها نمي گردد

كه گيسوان بلندبتان دلاويز ست

زكوچه ساردياردلم عبور نكرد

بغير دوست ،كه اين كوچه،كوي پرهيزست

بياو بردل الوده ام نگاهي كن

كه پيش عفو تو كوه گناه نا چيز ست

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : مسافر
تاریخ : دو شنبه 27 آذر 1391
مونس من یابن الزهرا....

چه سازم با غم و دوري دلدار
که شبها مينشينم در غم يار
 مرا ني طاقت دوريست يارب
نه مي باشد توان حال بيمار
بيا اي مونس من يابن الزهرا
عزيز نرگس من يابن الزهرا
بيا تا بي کس و کارم ندانند
تويي مولا کس من يابن الزهرا



 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : مسافر
تاریخ : یک شنبه 26 آذر 1391
اینجا فقط نیاز حضور توست...





می دانی؟
آقا نشانی ات شده گم، آه می دانی؟
آقا هوای تورا باد برد، می دانی؟
آقا همه تورا فراموش کرده اند اینجا
در کوچه های خالی و بی عبور، می دانی؟
در حاشیه های دفتر شعرم سکوت بی معناست
اینجا پر از هوای بودن توست ،می دانی؟
صدای بغض من از هر سکوت بالاتر
اینجا صدای شعر من از توست،می دانی؟
این بند بند شعر من پر حرفهای تو خالیست
اینجا فقط نیاز حضور توست،می دانی؟
دوباره دفتر شعرم شعله می کشد از تو
دلیل آتش آن را فقط تو می دانی
بیا امید من و صبح روشن شادی
بیا که چشم همه روبه توست ، می دانی؟

 


 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: العجل , شعر , چشم , مولا ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : جمعه 17 آذر 1391
ای غایب از چشمان ما...




ای غایب از چشمان ما

یارا ببین چشمان ما

این درد بی درمان ما

این خار در چشمان ما

وین دیده گریان ما 

این کوه غم بر جان ما 

دیگر چه باشد آن ما  

 

ای غایب از چشمان ما 

یارا سلامت می کنم 

چشمم به راهت می کنم 

دیده سرایت می کنم 

هر شب صدایت می کنم

این جان فدایت می کنم 

ای نازنین پنهان ما 

 

ای غایب از چشمان ما

یارا به راهت می شوم

مست نگاهت می شوم 

جزو سپاهت می شوم 

همراز آهت می شوم 

هم اشک چاهت می شوم

گر بگذری بر دیده ها 

 

ای غایب از چشمان ما

یارا غبارت می شوم 

چون جان نثارت می شوم

در انتظارت می شوم 

دور مدارت می شوم 

من بی قرارت می شوم

جانم به قربان شما  

 

ای غایب از چشمان ما 

مولا جوابم می کنی؟ 

در غم هلاکم می کنی؟ 

پر اضطرابم می کنی؟ 

یا خود خطابم می کنی؟ 

خود انتخابم می کنی؟ 

تا من بیایم جمعه ها  

 

ای غایب از چشمان ما

ای شه امانم می دهی؟

خود را نشانم می دهی؟ 

ملک جهانم می دهی؟ 

سوز نهانم می دهی؟

هم خود زبانم می دهی؟ 

تا گویمت مدح و ثنا  

 

ای غایب از چشمان ما

مستی عالم مست تو 

هستی عالم هست تو 

هست همه در دست تو 

دست همه پیوست تو 

پیوسته جان پابست تو 

گریان تو چشمان ما  

 

ای غایب از چشمان ما 

زلف تو و ابروی تو

ماه تمام روی تو

وان حلقه های موی تو 

زیبا لب دلجوی تو

مینو شمیم کوی تو

وصف بهشت جان ما  

 

ای غایب از چشمان ما

مولا زمان شیدایی ات 

جان جهان سودایی ات

پیوسته دل ارزانی ات 

مجنون تو صحرایی ات 

عالم همه قربانی ات

یک گوشه چشمی حالیا 

 

ای غایب از چشمان ما

دلها همه پروانه ات 

دلها همه کاشانه ات

دلها همه دیوانه ات 

در حسرت پیمانه ات

پوینده راه خانه ات 

گر بگذری بر کوچه ها  

 

ای غایب از چشمان ما 

من تشنه روی توام

آشفته موی توام 

در حسرت کوی توام

صد لیلی بوی توام 

در بند ابروی توام

جانان! به سوی جان بیا  

 

ای غایب از چشمان ما 

ای همدم باد سحر

در آسمان ما قمر 

صد یوسف اندر پشت سر 

آیینه خیر البشر 

یعنی امام منتظر

برکش نقاب از ره بیا  

 

ای غایب از چشمان ما 

هر دم شوی اندر نظر

از بهر تو در پشت در 

آیند اصحاب سحر 

جوینده ره بی پا و سر

خواهی بیایی از سفر؟

زیبا نگار قرنها  

 

ای غایب از چشمان ما 

ای جلوه ای در طور ما

ای نور اندر نور ما

نور دو چشم کور ما

عیسای هر رنجور ما

در غربت و مستور ما

پر درد از هجران ما  

 

ای غایب از چشمان ما

مستور چون زهرای ما

تنهای چون مولای ما

اسرار در سینای ما 

وی هم نوا با نای ما

وی اشک طوفان سای ما 

ای کوثر آدینه ها

 

ای غایب از چشمان ما

موسی به قربان شما

عیسی به فرمان شما

یعقوب گریان شما

یوسف پریشان شما 

جان علی جان شما

دستم به دامان شما  

 

ای غایب از چشمان ما

جانا چراغ دل تویی

این دیده را ساحل تویی 

آواره را منزل تویی 

نور دل غافل تویی

جان مرا قابل تویی 

بشنو سلام جان ما  

 

ای غایب از چشمان ما

هم جان تو و جانان تویی

امداد بی پایان تویی

شه بیت هر دیوان تویی 

محبوب هر دوران تویی 

ارباب صد خاقان تویی 

بنما کرم بر این گدا 

 

ای غایب از چشمان ما

ای یوسف زهرا بیا 

هم ناله با مولا بیا

آواز بغض آسا بیا

اندر بقیع ماوا بیا 

شرب مدام ما بیا

غایب ز جهل ما بیا

 

ای غایب از چشمان ما 

ای ساربان جان بیا 

ای همره قرآن بیا

ای رونق ایمان بیا 

آب کویرستان بیا 

نور شب هجران بیا

وی لولو و مرجان بیا 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مسافر
تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391

تعداد صفحات : 4